سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من یک انسانم،من هرروز یک انسانم

این رقص ها و بیشتر از آن صدای کف زدن های تماشاگران گاه تو را به آسمان خواهد برد.
برو!آنجا هم برو!اما گاهی نیز به روی زمین بیا و زندگی مردمان را تماشا کن. زندگی
آن رقاصان دوره گرد در کوچه های تاریک را که با شکم گرسنه می رقصند و با پاهایی که
از بینوایی می لرزد. من یکی از اینان بودم.اما قصه خود را هرگز نگفتم این داستان آن
دلقک گرسنه ای که در پست ترین محلات لندن آواز می خواند و می رقصد و صدقه جمع می
کرد این داستان من است. من طعم گرسنگی را چشیده ام من درد بی خانمانی را کشیده ام و
از اینها بیشتر من رنج حقارت آن دلقک دوره گرد را که اقیانوسی از غرور در دلش موج
می زد. اما سکه ای رهگذره خود خواهی آن را می خشکاند و با همین نام بیشتراز چهل سال
مردم روی زمین را خنداندم و بیشتر از آن چه آنان خندیدند خود
گریستم.........!!!!!!!
گاه به گاه با اتوبوس یا مترو شهر را بگرد و مردم را نگاه کن زنان بیوه.کودکان یتیم
را نگاه کن و دست کم روزی یکبار با خود بگو من هم یکی از آنان هستم. آره تو یکی از
آنانها هستی........!!!!خون من در رگهای توست و امیدوارم حتی آن زمان که خون در
رگهای من می خشکد هیچ وقت پدرت را فراموش نکنی من فرشته نبودم اما تا آنجا که در
توانم بود تلاش کردم تا آدم باشم پس تو نیز تلاش کن که حقیقتا آدم
باشی..........!!!!


نوشته شده در یکشنبه 89/3/30ساعت 1:11 صبح توسط سوگند تاتار نظرات ( ) |


Design By : Pichak